First step alone
من چیستم؟ بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون...
یه روز داشتم تو خیابون شهر عشق قدم میزدم... چشمم افتاد به قبرستان عشق !! تا چشم کار می کرد قبر بود... با خودم گفتم: یعنی اینقدر قلب شکسته وجود داره؟!؟! همین طور مه جلو می رفتم دیدم زوی یه سنگ قبر چند تا برگ افتاده... همونجا نشستم و براش دعا کردم... وقتی برگا رو کنار زدم دیدم این دل همون کسی بود که خیلی پیشا باعث شد دل منم بمیره... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ سلام!! من سها هستم!! همونطور که از اسم وبلاگم معلومه این اولین وبیه که خودم تنهایی ساختم!! پس لطفا نظر یادتون نره!!! *** رویای با تو بودن را نمی توان نوشت… نمی توان گفت و حتی نمی توان سرود… با تو بودن قصه شیرینی است، به وسعت تلخی تنهایی… و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی ها نداشتند !!! و من همچون غربت زده ای در آغوش بی کران دریای بی کسی، به انتظار ساحل نگاهت می نشینم؛ و می مانم تا ابد… و تا وقتی که شبنم زلال احساست، زنگار غم را از وجودم بشوید… همراه رویا و دریای من… مدیر وبلاگ : Saha Joon مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
|